- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا که آسمان بزرگی و اختر دادی
2 رسوم ظلم و قوانین عدل در عالم به تیغ و کلک تو برداشتی و بنهادی
3 ز دست خیل سخایت که عادت کان کرد نشسته دست گهر در حصار پولادی
4 خدایگانا یکبارگی بیفتادم ز ضعف حال و تو با حال من نیفتادی
5 کنون زمانه که شاگرد رای توست مرا ز درگه تو جدا میکند به استادی
6 ز خانههای عناکب خلل پذیرتر است مرا سزای اقامت ز سست بنیادی
7 قبول کرده ازین بنده کش کنی آزاد به جان خواجه که دیشب نخفتم از شادی
8 پس از غلامی ده ساله گشتهام راضی به بندگیت به یک سطر خط آزادی
9 بسان سوسن اگر بنده را کنی آزاد به صد زبان کنم از بندگیت آزادی
10 همیشه تا که جهان و جهانیان باشند پناه و پشت جهان و جهانیان بادی