باز برقی را نظر بر خرمنم از سلیم تهرانی غزل 188

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

باز برقی را نظر بر خرمنم افتاده است

1 باز برقی را نظر بر خرمنم افتاده است اشک خونین را رهی بر دامنم افتاده است

2 یک سر مویم ز آسیب جنون آسوده نیست چاک بر هر رشته ی پیراهنم افتاده است

3 آخر از کوتاهی خود، بخیه ی زخمی نشد رشته ی گوهر ز چشم سوزنم افتاده است

4 طوطی ام، وز بینوایی همچو طوق فاخته رفتن هندوستان بر گردنم افتاده است

5 خواهد از کوی وصال او کند دورم سلیم آسمان گویا به فکر کشتنم افتاده است

عکس نوشته
کامنت
comment