اثر لطف خدایی که چنین زیبایی از همام تبریزی غزل 215

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

اثر لطف خدایی که چنین زیبایی

1 اثر لطف خدایی که چنین زیبایی تا تو منظور منی شاکرم از بینایی

2 نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی

3 چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست شرمم آید که شکایت کنم از تنهایی

4 در مه و مهر به یاد تو نظر می‌کردم غیرتم گفت به چشمم که زهی هر جایی

5 لایق منصب حسنت نبود گر گویم که چو خورشید جهان‌گیر و جهان‌آرایی

6 گر به رنگ گل رخسار تو بودی خورشید همچو یاقوت نمودی فلک مینایی

7 با مشام تو لب خوش نفست همنفس است مجمر و عود نه و عطر همی‌آسایی

8 در حدیث تو که جانی‌ست روان شیرینی بیش از آن است که گویم شکری میخایی

9 سخنت را همه گوشیم و ز ذوق سخنت گوش بی‌هوش نداند که چه می‌فرمایی

10 سخنی لایق وصفت ز زبان می‌طلبم ای دریغا که وفا می‌نکند گویایی

11 مهرورز تو همام است زهی حسن و کرم تازه شد در دل پیرم هوس برنایی

عکس نوشته
کامنت
comment