1 اندر خور همّتم جهانی هیچست آن را چه محل بود که جانی هیچست
2 گر در گذر آید آن سهی سرو روان جان گر بفشانیم روانی هیچست
1 گرچه کردی تو به یک بار فراموش مرا نرود یاد تو از خاطر مدهوش مرا
2 از خدا دولت وصلت به دعا می خواهم تا کشی رغم بداندیش در آغوش مرا
1 آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما همچو زلفت ای صنم بشکسته ای پیمان ما
2 سر فدای راه عشقت کرده بودم لاجرم در غم هجران تو بر باد شد سامان ما
1 ای ز امر کن فکانت گشته پیدا کاینات ذات بی چون تو را ترک صفت عین صفات
2 با کمال قدرتت کار دو گیتی بی محل با ثبات ملکتت ملک دو عالم بی ثبات