-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میخوارگان بساط طرب چون بگسترند اول ز پرده دختر رز را برآورند
2 از گیسوان حور بروبند بزم را از بهر فروش بال فرشته بگسترند
3 مهطلعتان ساده بیارند از بهشت ناهید و بربطش پی رامش بیاورند
4 سینا کنند سینه خویش از فروغ می وآنگه ز نخل طور در آن بزم برخورند
5 روشن کنند شمع ز رخساره بتان بادام و شکر از لب و چشمانشان برند
6 آید به رقص ساقی و می افکند به دور دوری کشند و پرده بر افلاک بردرند
7 هشیارگان ستارهشمار و منجمند دوری که میزند قدح و جام بشمرند
8 خیزند صوفیان و نشینند عارفان دستی زنند و سر به گریبان فرو برند
9 مستان خراب یک دو سه پیمانه شراب مستان عشق خم زده و پا بیفشرند
10 مستان می ز عقل همیبرگذشتهاند مستان تو ز دین و دل و عقل بگذرند
11 مستان می سرود بگویند با غزل مستان عشق مدحت حیدر بیاورند
12 آشفتهوار هرکه کشد می ز جام عشق او را به خاک درگه میخانه بسپرند