- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زمین از اشک سرگردان من گرداب میگردد زمان از نالههای زار من سیماب میگردد
2 مگر خورشید در این صبح با گل گرم سر کرده که از گستاخیش در چشم شبنم آب میگردد
3 به چشم طالع ما سودهٔ الماس اگر پاشی ز چشم ما نهان ناگشته آن همخواب میگردد
4 مرا در فقر حاصل گشته اکسیر قناعت بس که خاکستر به زیر پهلوم سنجاب میگردد
5 چسان مشاطه بربندد کمر یارب نمیداند میانی را که از تشبیه مو بیتاب میگردد
6 مگر قصد شبیخونی سعیدا آسمان دارد که امشب بر سر ویرانهام مهتاب میگردد