- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زمین ز بار غم ما همین نه در ماند اگر به کوه برآییم از کمر ماند
2 ز سیر خمکدهٔ عشق سرخوش آمده ایم کدام باده به خونابهٔ جگر ماند؟
3 فغان روزم از آن دردناک تر ز شب است که آفتاب به روی تو بیشتر ماند
4 ز رخم طعنه دلم پای تا به سر ریش است زبان خصم چو افعی به نیشتر ماند
5 خبر دهم به تو از حال خویش در شب وصل گرم ز دیدنت از حال خود خبر ماند
6 ز شرح سوز درون دردنامه ام جویا به لختهای دل و پارهٔ جگر ماند