ریزد ز بس غبار دل از هر فغان از سلیم تهرانی غزل 50

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

ریزد ز بس غبار دل از هر فغان ما

1 ریزد ز بس غبار دل از هر فغان ما پر خاک شد چو حلقه ی دام آشیان ما

2 ترسان ز هجر یار ز بس جان سپرده ایم منقار زاغ زرد شد از استخوان ما

3 با قامت خمیده ره راست می رویم هرگز نجسته تیر خطا از کمان ما

4 ارباب هوش پی به معانی نمی برند دیوانه ذوق می کند از داستان ما

5 از ننگ خضر بس که نهفتیم راز خویش شد خاک، حرف تشنه لبی در دهان ما

6 هرگز کسی سلیم ندیده ست آفتی چون تیغ آفتاب ز تیغ زبان ما

عکس نوشته
کامنت
comment