- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ریزد ز بس غبار دل از هر فغان ما پر خاک شد چو حلقه ی دام آشیان ما
2 ترسان ز هجر یار ز بس جان سپرده ایم منقار زاغ زرد شد از استخوان ما
3 با قامت خمیده ره راست می رویم هرگز نجسته تیر خطا از کمان ما
4 ارباب هوش پی به معانی نمی برند دیوانه ذوق می کند از داستان ما
5 از ننگ خضر بس که نهفتیم راز خویش شد خاک، حرف تشنه لبی در دهان ما
6 هرگز کسی سلیم ندیده ست آفتی چون تیغ آفتاب ز تیغ زبان ما