1 آن مست که در میکده مستانه بگرید از شیخ حرم به که بافسانه بگرید
2 از خاصیت عشق بعالم عجبی نیست گر شمع شب از ماتم پروانه بگرید
3 خونی که بساغر رود از چشم صراحی خون خورده و از دوری خمخانه بگرید
4 ساغر زپه بر گریه مینا زده خنده مینا زچه بر خنده پیمانه بگرید
5 دیوانه همه عمر بگرید زپری لیک آخر پری از حالت دیوانه بگرید
6 این جور و جفائی که تو بر دوست پسندی نه دوست که بر حالش بیگانه بگرید
7 گریان نبود شمع که جان سوخته او را چون میرود از محفل جانانه بگرید
8 در سینه دلم ناله کنان در شب هجران چون جغد که در گوشه ویرانه بگرید
9 محروم شد آشفته چو از درگه حیدر شاید همه عمر غریبانه بگرید
10 باده ندهند وز خضر آب بگیرند یک عمر اگر بر در میخانه بگرید