اژدهای عشق زد زخمی عجب بر دل مرا از جامی غزل 27

اژدهای عشق زد زخمی عجب بر دل مرا

1 اژدهای عشق زد زخمی عجب بر دل مرا نیست خاطر سوی تریاک و فسون مایل مرا

2 نیست تریاک و فسون من بجز جانان که ساخت مهرش از صبح ازل در جان و دل منزل مرا

3 عمر در تحصیل وصلش رفت و آن حاصل نشد وارهان ای هجر ازین تحصیل بی حاصل مرا

4 منزل او دور و بر من کوههای بار دل کی تواند برد با این بارها محمل مرا

5 هستی من شد حجاب او بده ساقی شراب تا کند از هستی من یک زمان غافل مرا

6 گر نگیرد دست من شاه عرب ای وای من اینچنین کاندر عجم مانده ست پا در گل مرا

7 جامی آسا غرقه دریای عشق او شدم هیچ ازین دریا مبادا روی در ساحل مرا

عکس نوشته
کامنت
comment