در روی تو دل به ما از رضی‌الدین آرتیمانی غزل 33

رضی‌الدین آرتیمانی

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

در روی تو دل به ما نمیمٰاند

1 در روی تو دل به ما نمیمٰاند در راه تو سر ز پا نمیمٰاند

2 برقع ز جمٰال اگر براندازی یک خرقهٔ پارسا نمیمٰاند

3 گر جلوه چنین کنی تو، یک زاهد در گوشهٔ انزوا نمیمٰاند

4 گر نیم تبسم از لبان ریزی یک خاطر مبتلا نمیمٰاند

5 یا رب تو چه قبله‌ای که در طوفت یک حاجت ناروا نمیمٰاند

6 آیم چو برت که مُدعا گویم صد حیف که مدعا نمیمٰاند

7 ای عشق که سوزیم به کام دل کام تو ز اژدها نمیمٰاند

8 آغشته به خاک و خون شهیدان را کوی تو ز کربلا نمیماند

9 ای ماه اگر به او تو مانندی او هیچ بتو چرا نمیمٰاند

10 گر جان برود چه غم فدای او آخر غم او به ما نمیمٰاند

11 جان رفت و برفت از سرم سوداش بیگانه به آشنا نمیمٰاند

12 خوش باش بدوستان که این بستان پیوسته به این هوا نمیمٰاند

13 می‌خور دمی و غنیمتی بشمر کاین نغمه به این نوا نمیمٰاند

14 گوئی که رسی به مرگ از هجرم هجر تو ز مرگ وا نمیمٰاند

15 رندی که نمانده هیچ در جائی درمانده به هیچ جا نمیمٰاند

16 ای آنکه نشان کوی او پرسی آنجاست که سر ز پا نمیمٰاند

17 گفتی که بیا اگر جگر داری آنجا جگری به ما نمیماند

18 زنهار مگوی از رضی حرفی کان هیچ به حرف ما نمیمٰاند

عکس نوشته
کامنت
comment