دربغ و دردکه ازکید از ملک‌الشعرا بهار قطعه 515

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر

1 دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر بشد صبوری و ازکف ربود صبر جهان

2 دربغ از آن دل دانا که از جفای سپهر گزید خاک سیه را ز بهر خویش مکان

3 صبوری آن ملک شاعران طوس برفت بجای ماند همه ملک شعر بی‌سلطان

4 شد از میانه ادیبی که ملک دانش را حیات بود بدو چون حیات جسم به جان

5 شد از میانه یکی فاضلی معانی‌سنج که داشت نامهٔ دانش بنام او عنوان

6 دگر نیابد گیتی شبیهش از اشباه دگر نیارد دوران قرینش از اقران

7 بغیر طبع و دل راد او ندیده کسی نهفته گردد در خاک‌، قلزم و عمان

8 بغیر رای رزینش کسی ندارد یاد که آفتاب شود زیر خاک تیره نهان

9 چو بود گنج خرد در زمین نهان گردید بلی هماره بود گنج در زمین پنهان

10 شکست رونق بازار فضل ازین سودا ببست دکهٔ علم و هنر ازبن خسران

11 به سوگواری او بین به نامه و خامه یکی دریده قبا و یکی بریده زبان

12 نبود در سر او جز هوای آل رسول نبود در دل او جز محبت اینان

13 ز دار فانی بگرفت ره سوی باقی که گفته است خدا « کل من علیها فان‌»

عکس نوشته
کامنت
comment