1 آشفته سخن چو زلف جانان خوشتر چون کار جهان بی سر و سامان خوش تر
2 مجموعهٔ عاشقان بود دفتر من مجموعهٔ عاشقان پریشان خوشتر
1 آنچه با برگ درختان ابر نوروزیکند با تهیدستان کف فیاض فیروزی کند
2 زان سبب فیروز شد نامش که از آیات او بخت هر روز آشکار آیات فیروزی کند
1 چو عید آمد و ماه صیام کرد سفر امید هست که یابم به کام خویش ظفر
2 کنون که ماه مبارک نمودم عزم رحیل بهل که تا برود رفتنش مبارکتر
1 دو قلاع کفرند با هم مصاحب یکی تیغ خسرو یکیکلک صاحب
2 یکی خرمن ظلم را برق خاطف یکیکشتهٔ عدل را مزن ساکب