1 آن رشته که کیش کفر و ایمان شده است دو سر دارد ظاهر و پنهان شده است
2 آن سر، که نهان ز ماست آن سر، جمع است آن سر که عیان گشت پریشان شده است
1 چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته است جز خویش هر چه دیده در این جا گرفته است
2 دیگر کشد سر از بغل حکم آسمان دیوانه ای که دامن صحرا گرفته است
1 فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است شکستگی چو رقم صفحهٔ جبین من است
2 نمی رود ز دلم لذت فراموشی همیشه حرف الف درس اولین من است
1 رو به هر کوهی نماید طور میدانیم ما هرکه گوید حرف حق منصور میدانیم ما
2 غایبان گر در حضور ما سخنها گفتهاند نیست ز ایشان رنجی معذور میدانیم ما