- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن مریدی که از ارادت و خواست کند او جمله نیک و بد، کژ و راست
2 کفر و دین، زشت و خوب، دشمن و دوست همه از قدرت و ارادت اوست
3 نافع و ضار و معطی و مانع کیست جز حی قادر صانع
4 تا که مثبت شود ارادت وی گفت «اردناه ان یقول لشیء»
5 شیء عام است خاصه با تنکیر تو از او هیچ چیز باز مگیر
6 گشته از خلق و حلق و رزق و اجل بفراغت خدای عزوجل
7 کردنی جمله کرد، واپرداخت هیچ چیزی ز تو نخواهد ساخت
8 همه در سابق ازل رانده است رانده را رانده، خوانده را خوانده است
9 قلمش چون نوشت خردودرشت خشک گشت و از آن سپس ننوشت
10 گر کند این زمان حقایق قلب کلب این قلب و قلب آن را کلب
11 آن هم از سابق قضا باشد نقص و تغییر کی روا باشد
12 گر معلق کنی و گر مبرم اندرین حکم داخلند به هم