1 شیطان که همی گوید: افسون کردم آدم ز جنان و خلد بیرون کردم
2 بالله که اگر نبود گم ره می گفت: از پایه او نه کم، نه افزون کردم
1 شیطان توئی ای حاجی و عیار توئی بیرون کن بوالبشر ز گل زار توئی
2 اما که درین کار، زیان کار توئی کو مالک خلد و هالک نار توئی
1 صاحبا ای که به میدان سخن دانی چون تو یک مرد ندیدم که سوار آید
2 به هنر فخر نمایند و تو آن ذاتی که هنر را به وجود تو فخار آید
1 رشتی علی از حجره سوی دشت مرو با ساده رخان جانب گلگشت مرو
2 تبریز نشین و درس خوان، آدم شو سنگین بنشین، سبک مشو، رشت مرو