1 مقصد ظاهرپرستان است و اهل دل یکی راه گو بسیار باشد، هست چون منزل یکی
2 چشم انصافت چو وحدت بین شود داند که هست مسلک ارباب ظاهر راه اهل دل یکی
1 همچو گل تنها همین نبود صفا حسن ترا صد ادا باشد نهان در هر ادا حسن ترا
2 بارها سنجیده ام با عارض خورشید و ماه رتبهٔ دیگر بود نام خدا حسن ترا
1 چنین در خاک اگر باشد تپش جسم نزارم را زند بر شیشهٔ چرخ برین سنگ مزارم را
2 نه تنها درد حرمان تو روزم را سیه دارد چو داغ لاله در خون میکشد شبهای تارم را
1 حیران تو از هر خم مو دیدهٔ خط را دل دید و پسندیدهٔ خط را
2 چندین چه زنی آب طراوت به رخ از می بیدار مکن سیزهٔ خوابیدهٔ خط را