1 مستوری دل طلب که مستی این جاست دریوزه گزین که چرب دستی این جاست
2 دست از همه بگسل و در آویز به دوست یک رنگی و نیستی و هستی این جاست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 یک سخن نیست که خاموشی از آن بهتر نیست نیست علمی که فراموشی از آن بهتر نیست
2 اینک اصحاب حرم ، جرعه زنی، نزع و صلاح کو صلاحی که قدح نوشی از آن بهتر نیست
1 از نور یار چون نفسم خانه روشن است بیرون برید شمع که کاشانه روشن است
2 نازم به فیض عشق که در خانقاه و دیر چشم و چراغ شمع به پروانه روشن است
1 کوی عشق است این که در هر گام صد عاقل گم است تا قیامت جان فراموش است و این جا دل گم است
2 خود چه راه است این که در صد سال یک منزل نیافت آن که در هر نیم گامش طی صد منزل گم است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به