1 روزی که بکوی میفروشان بردند از جام نخست عقل و هوشم بردند
2 از بادهچان دوش خراب افتادم کز میکده امروز بدوشم بردند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کجا ز قهر تو غیر از توام پناهی هست همان به تست مرا گر گریزگاهی هست
2 تو ابر رحمت و فیض تو عام آه که نیست بغیر من ز تو گر تشنه لب گیاهی هست
1 گل همنشین خار و خس در دامن گلزارها وز خارخار عشق گل در جان بلبل خارها
2 تنها نه من از گلرخان هر دم کشم آزارها یاری ندیده یارئی زین غیر پرور یارها
1 گر بعاشق سر عتابش نیست هرچه گویم چرا جوابش نیست
2 گر نه کارم بهجر خویش گذاشت بهر قتلم چرا شتابش نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به