- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزی که حجت از خلق، خواهند در قیامت روی تو حجّت ماست، ای قبله گاه حاجت
2 بر گرد خویش سالک، پیوسته می کند سِیر کز نقطهٔ بدایت، سر بر زند نهایت
3 عاشق چو از خرابات بر بست رخت هستی اوّل قدم درین ره، شد منزل اقامت
4 نتوان به تیغ، دل را از مهر او بریدن لایقطع المحبّون من جرحهٔ الملامت
5 در کوی او کشیدیم، چون کوه پا به دامن گر تیغ بارد اینجا، ما و سر اطاعت
6 جور و جفا ببینیم، مهر و وفا ندانیم غرقیم در محبت، نه شکر و نی شکایت
7 در کوی نیکنامان، رسوای خاص و عامیم زاهد بهل ملامت، صوفی برو سلامت
8 کی می شود به دوران، مه در محاق ماند محروم کی گذارند، از پرتو عنایت؟
9 تیغ برهنه باشد، تن در کفن حزین را چون بگذری ز خاکش، مگذر به رسم عادت