روزی که به من ناز و عتابت از کمال خجندی غزل 167

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

روزی که به من ناز و عتابت به حساب است

1 روزی که به من ناز و عتابت به حساب است آن روز مرا روز حساب است و عذاب است

2 گفتی پس قرنی ز جفایت بکشم دست فریاد من از دست تو باز این چه عتاب است

3 خواهند شدن صید و تا ماه ز ماهی کز عارض و زلف تو بسی شست در آب است

4 گرد لب و رخسار تو جان بر سر آتش از ذوق نمک رقص کنان همچو کباب است

5 من پند تو چون بشنوم ای شیخ که چون عود گوشیم سوی مطرب و گوشی به رباب است

6 در مجلس و عظم به قدح پیش کشد دل روزی که هوا سرد بود روز شراب است

7 از غمزه میندیش کمال و بکش آن زلف گر مرغ ببر دام که صیاد به خواب است

عکس نوشته
کامنت
comment