1 روز وصلت، شد آتش افروز فراق! ز آن روز، همه شب بودم، سوز فراق
2 ز آن شب که نشست شمع با پروانه هر روز بر او میگذرد روز فراق
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دوشم، از خواب بود چشم کحیل؛ گوشم آسوده، خوش ز قال و ز قیل
2 تا سحر، دیده فارغ از دیدن لب ز تقریر و، خاطر از تخییل
1 ای جسم تو، جان آفرینش؛ جان تو، جهان آفرینش!
2 ای کرده بعالم آشکارا نام تو نشان آفرینش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به