- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به روز بازپسین و به صبحگاه الست که ذکر و نام تو همواره بر زبان منست
2 به خاک پای تو سوگند می توانم خورد که غیر باد نداریم از غمت در دست
3 ز دیده خون فراقم گشود بر رخ زرد در وصال به یک باره بر رخم دربست
4 ز پیش دیده چو برخاست سر و سیم اندام نهال قامت او در دو چشم ما بنشست
5 مرا به باده چه حاجت بود که در عشقت ز بوی زلف تو هستیم دایماً سرمست