- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز ما را ساخت چون شب تیره آن ماه از فراق چند سوزیم از فراق آه از فراق آه از فراق
2 آگهند از ماه تا ماهی که هر شب می رود آب چشمم تا به ماهی آه تا ماه از فراق
3 وصل جانان شایدم روزی شود پیش از اجل یک دو روز ای جان غمدیده امان خواه از فراق
4 محنت دوری مپرس از ساکنان کوی دوست نازپرورد وصال آخر چه آگاه از فراق
5 تا به کی سرگشته گردم در فراق ای برق وصل نور ده یک لحظه تا بیرون برم راه از فراق
6 روز وصل یار ما را غیرت اغیار گشت چون وصال این وحشت آرد لوحش الله از فراق
7 در صبوری گر چه جامی بود پا بر جا چو کوه گردش گردون به بادش داد چون کاه از فراق