1 آن روز که من بدیدم ای شاه ترا نه مهر بدیده بود و نه ماه ترا
2 از غبن و دریغ برکنم دیده خویش اکنون که بدید دیده بدخواه ترا
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 به جان بریم ترا سجده تا به سر چه رسد نثار پای تو سرهاست تا به زرچه رسد
2 ترا ز نور جلالت نمی توانم دید به چشم جان به سرت تا به چشم سر چه رسد
1 ترک من کان دهنش پسته خندان من است در شکر خنده لبش تنگ به دندان من است
2 هر زمانم ز لب خویش حیاتی بخشد شد حقیقت که لبش چشمه حیوان من است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **