-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز بیمعشوق و شب بیجام گلگون میرود میرود عمر سبکخیز و ببین چون میرود
2 از ملاقات سرشکم عمرها رفت و هنوز چون گلوی صید بسمل ز آستین خون میرود
3 در بیابان جنون از بس که گرم جستجوست خار میسوزد اگر در پای مجنون میرود
4 برنمیتابد تن روشندلان بار لباس از نمد آیینهام چون آب بیرون میرود
5 قطعهای از خاک یونان است پای خُم سلیم طفل اگر آید به درس اینجا، فلاطون میرود