سحر از بس که نالیدم ز هجران از فایز بیتی‌ 329

سحر از بس که نالیدم ز هجران

1 سحر از بس که نالیدم ز هجران بر احوالم ترحم کرد جانان

2 خرامان مو پریشان سویم آمد به فایز بست از نو عهد و پیمان

عکس نوشته
کامنت
comment