جامی

جامی

جامی
جامی

درویش را سرا سر کوی فنا بس است از جامی غزل 182

غزل 182 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

درویش را سرا سر کوی فنا بس است

1 درویش را سرا سر کوی فنا بس است ترک متاع و خانه متاع سرا بس است

2 گو هرگزم ز فرش منقش مباش رنگ پهلو منقش از اثر بوریا بس است

3 گر خازن حرم نزند نعره درای از اشتران قافله بانگ درا بس است

4 نتوان نشستن از تک و پو در طریق عشق آن را که باد پا ندهد دست پا بس است

5 گر روی زرد ما نشد از جام عیش سرخ زخم کبود سیلی غم بر قفا بس است

6 عمر حریص در طلب کیمیا گذشت ما را قبول اهل نظر کیمیا بس است

7 جامی به ملک و مال چو هر سفله دل مبند کنج فراغ و گنج قناعت تو را بس است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر درویش را سرا سر کوی فنا بس است

شاعر شعر درویش را سرا سر کوی فنا بس است چه کسی است ؟

شاعر شعر درویش را سرا سر کوی فنا بس است جامی می باشد.

شعر درویش را سرا سر کوی فنا بس است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر درویش را سرا سر کوی فنا بس است چیست ؟

قالب شعر درویش را سرا سر کوی فنا بس است غزل است

مضمون اصلی شعر درویش را سرا سر کوی فنا بس است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی