-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درویش را سرا سر کوی فنا بس است ترک متاع و خانه متاع سرا بس است
2 گو هرگزم ز فرش منقش مباش رنگ پهلو منقش از اثر بوریا بس است
3 گر خازن حرم نزند نعره درای از اشتران قافله بانگ درا بس است
4 نتوان نشستن از تک و پو در طریق عشق آن را که باد پا ندهد دست پا بس است
5 گر روی زرد ما نشد از جام عیش سرخ زخم کبود سیلی غم بر قفا بس است
6 عمر حریص در طلب کیمیا گذشت ما را قبول اهل نظر کیمیا بس است
7 جامی به ملک و مال چو هر سفله دل مبند کنج فراغ و گنج قناعت تو را بس است