1 عرفی بحیرت از فلک ظالمم کز او نجمی بهیچ دور عبورش باوج نیست
2 امید را عنان بکدامین طرف دهم کز خیل یأس بر اثرش فوج فوج نیست
3 بعدی که از سعادت طالع بود مرا تحت الثری زاوج و سرابش ز موج نیست
1 ماهم نه نهالی است که خورشید بر اوست طوبی خس زیبا چمنی که این شجر اوست
2 مرغی که حرم را شرف از نسبت او بود جاروب حرمگاه صنم بال و پر اوست
1 کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا جلوهٔ مردم آزاده حرام است اینجا
2 هرکه بگذشت در این کوی به بند افتادهست طائر بی قفس و دام کدام است اینجا
1 گرفتم آن که در خواب کردم پاسبانش را ادب کی می گذارد تا ببوسم آستانش را
2 صبا از کوی لیلی گر وزد بر تربت مجنون کند آتشفشان چون شمع، استخوانش را