1 عرفی که همیشه در سلامت رو داشت دیدم که عجب جای از آن بد خو داشت
2 صذ بیشهٔ شعله داشت در هر بن مو صد خوشهٔ ناله بر سر هر مو داشت
1 من بلبل آن گل که گلابش همه خون است مرغابی آن بحر که آبش همه خون است
2 خونم به گلو ریز که بیمار محبت آشوب نشانست و به آبش همه خون است
1 دو عالم سوختن نیرنگ عشق است شهادت ابتدای جنگ عشق است
2 هز آن گرد بلا کز دهر خیزد دلیل شوخی شبرنگ عشق است
1 زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست تسلیم گشتن و بتپیدن سماع ماست
2 در پیشگاه دیر و حرم، هر کجا، که هست دین شکسته و دل پر خون متاع ماست