- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تاج بخشی که گذشتست ز گردون قدمش تنگنایی است جهان پیش سواد حشمش
2 سقف این گنبد پیروزه به صد شاخ شدست بارها از چه ز یک صدمه صیت کرمش؟
3 گشت بازار ظفر تیز و قد دولت راست چون چه؟ همچون قلم و تیغ ز تیغ و قلمش
4 بس نماندست که سازد فلک سرمه مثال سرمه دیده خورشید ز خاک قدمش
5 خاک پایش را چون هفت فلک گشت بها یوسفی دان که فروشند به هفده درمش
6 پیش رایش شب اگر نیست شود جایش هست زانکه یک ذره صفا نیست ز خورشید کمش
7 بارگاهش ز شرف کعبه ثانی است که هست چار دیوار جهان زاویه ای از حرمش
8 دان که گیسوی پریشان عروس ظفرست روز کین پرچم شبرنگ فراز علمش
9 نام خصمش نبرم زانکه در اقلیم وجود متساوی است بر عقل وجود و عدمش
10 مرده آز ز یک خنده او زنده شود او نه عیسی است ولی همدم عیسی است دمش
11 ملک دشوار کند حاصل و آسان بخشد به رضا و به سخط کین کشد و جان بخشد