1 تاج دین و دولت ای صدری که گرد موکبت دیده افلاک و انجم را مکحل می‌کند

2 کلک دولت‌پرورت روح‌الامینی دیگر است لاجرم هردم هزاران وحی منزل می‌کند

3 لفظ معنی پرورت گر آسمان داد نیست مشکل بیداد را بر خلق چون حل می‌کند

4 زرگر دست ترا رسمی‌ست کاندر روز بذل افسر امید سائل را مکلل می‌کند

5 موسی قهر ترا دستی‌ست کاندر لیل تار فرق گیتی را ز جعد قیرگون کل می‌کند

6 پرتو دست صبا را گر به خود ره می‌دهد جنبش او اقحوان را در عرق حل می‌کند

7 خسرو خشم تو هیچ ار بر چمن می‌نگذرد در لب شیرین لعاب نخل حنظل می‌کند

8 آسمان داد را خاک جنابت با سپهر ز انتقام دولت و ملت مبدل می‌کند

9 آفتاب جاه را دست شکوهت در ثبات ز اهتمام ملک و دین خط مبدل می‌کند

10 دین‌پناها، صاحبا، روح امامی در ثنات چون دعا می‌گوید آمین روح اول می‌کند

11 خاک دولت خانهٔ یزد ار چه بی‌تأثیر سعی زبده و قانون اعراض محصل می‌کند

12 دختران خاطرش از پرده بیرون می‌نهند پا و گیسوی سیهشان را مسلسل می‌کند

13 تا نظام و اهتمام ملک را تأثیر چرخ گاه مجمل می‌نماید گه مفصل می‌کند

14 باد حکمت را قضا، تابع که گردون بند گشت چون مفصل می‌نداند کرد مجمل می‌کند