1 جمعیت سیم و زر لئیمان دارند وز پیسه بسی تنگ، غنیمان دارند
2 زنهار مکن شکایت از دست تهی کاین شیوه خاص را کریمان دارند
1 تا لبت را میل سوی باده و پیمانه شد باده چون پیمانه از شوق لبت دیوانه شد
2 دل چو افتاد از سر کویت جدا، شد هرزهگرد عندلیب یک گلستان جغد صد ویرانه شد
1 آسمان پوشیده نیلی جان من غمناک چیست دیگری دارد مصیبت بر سر من خاک چیست
2 هر طرف هست آرزویی در دل صدپارهام در میان لاله و گل اینقدر خاشاک چیست
1 آنان که مرا جورکش یار نوشتند بر عاشقی کوهکن انکار نوشتند
2 چون تخته اطفال ز دل حرف پریشان هرچند که شستیم دگربار نوشتند