عارض ز خط آراسته شد نوش لبم را از جامی غزل 13

عارض ز خط آراسته شد نوش لبم را

1 عارض ز خط آراسته شد نوش لبم را برهم زد ازان عارض و خط روز و شبم را

2 آن نخل طرب را چو گزیدم لب شیرین گفتا که مکن خسته ز دندان رطبم را

3 دل داشت نوای طربی فرقت آن ماه با ناله بدل کرد نوای طربم را

4 دارم به تو روی از همه زان دم که نهادند در قبضه عشق تو زمام طلبم را

5 تب لرزه ام از آه خود از زلف کرم کن تاری که ازان رشته ببندند تبم را

6 محجوبم ازان عارض خوب از سبب زلف یارب بکش از پیش حجاب سببم را

7 گفت از لب میگون تو جامی سخنی چند بفروخت به می دفتر فضل و ادبم را

عکس نوشته
کامنت
comment