- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوق بی حد شد و رسوایی دل نزدیک است جامه ام بس که دراز است، به گل نزدیک است
2 داغ من هر که ببیند، جگرش می سوزد آتش وادی من دور [و] به دل نزدیک است
3 دیده و دل همه پر نقش رخ اوست مرا راه بتخانه ی کشمیر و چگل نزدیک است
4 دارد از جنبش مژگان سیاه تو خبر دلم از بس به تو ای عهدگسل نزدیک است
5 ترسم از بی خبری قتل مرا فاش کنی دامنت سخت به این خون بحل نزدیک است
6 صدق در طوف چو باشد، حرم و دیر یکی ست کعبه دور است [و] خرابات به دل نزدیک است
7 در محیط غم ایام شدی پیر سلیم واقف از کشتی خود باش که گل نزدیک است