1 عهد حسنش روزگار دستبرد آتش است صاف آتش حسن او خورشیدبرد آتش است
2 خان و نان عالمی از آتش حسنش بسوخت در شمار خانه سوز روزبرد آتش است
3 بستگان عشق را بی دل برد آب حیات این متاع آماده بهر دست برد آتش است
4 عرفی اندر عشق اگر ناقص بود افسرده نیست صید عشق ار خام باشد نیم خورد آتش است
دیدگاهها **