1 قاصد که ازو به من خبر هیچ نگفت گفتم که تو را یار مگر هیچ نگفت؟!
2 گفتا که چرا، گفتمش آن گفته بگو؟! آهی به لب آورد و دگر هیچ نگفت!
1 حیات جاودان بخشد بعاشق لعل خندانت بود سرچشمه ی آب بقا چاک زنخدانت
2 نباشی گر تو شمع تربت ما نیست دلسوزی؛ که افروزد چراغی بر سر خاک شهیدانت!
1 ای سرو گل اندام من، ای نخل برومند؛ ای تلخ کن کام من، ای ماه شکر خند
2 ای مرغ دلم فاخته و، نخل قدت سرو؛ وی طایر روحم مگس و، شهد لبت قند
1 ناله ی مرغ قفس، گر بچمن گوش کند غنچه از تنگدلی خنده فراموش کند
2 سخنی دارم و میگویم اگر گوش کند گر چه پندی است که نشنیده فراموش کند