-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 خنک وجودِ کسی کِه ش نظر به هم نفسی ست که بویِ هم نفسی یافته ست هر که کسی ست
2 نمی شود به سر از همدمی دمی آن را که اندکی به گریبانِ عقل دست رسی ست
3 بیا که گر بروی تا هزار سال از تو هنوز در دلم انسی و در سرم هوسی ست
4 به هوش باز نیاید دلم که مستیِ عشق نه آن بود که به هر مهلتیش وابرسی ست
5 به جز خیالِ تو چیزی به دیده در ناید مرا که کوهِ اُحد در نظر کم از عدسی ست
6 هنوزم ار رمقی هست بی تو معذورم که مرغِ جانِ چو سنگم در آهنین قفسی ست
7 رقیبم از درِ او گو بران من از شیرین بدین قدر نگریزم که با شکر مگسی ست
8 بلی منم نه عسس مانع شد آمدِ خویش به کویِ دوست که هر عضو بر تنم عسسی ست
9 نزاریا نفسی تازه روی و خوش دل باش که انقلاب محالاتِ نفس در نفسی ست
10 بهشت طالبی آوازه بشنوی ز بهشت که جز مسخَرِ بانگِ میان تهی جرسی ست