مدعیان می نهند از حکیم نزاری قهستانی غزل 732

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

مدعیان می نهند پای برون از گزاف

1 مدعیان می نهند پای برون از گزاف بی خبران می زنند از حرم عشق لاف

2 آری از آنجا که اوست هیچ دگر نیست دوست ما و خرابات و می حاج و منا و طواف

3 عین حیات است عشق غرق در آن عین شو در سخن می فشان چون قلم از شین و قاف

4 بیش مباش ای پسر طالب درمان دل دردی دل آمده است داروی دلهای صاف

5 گردن اخلاص نه زیر لگدکوب عشق سر چه کشی زین طناب جان نبری زین مصاف

6 ای که به خود ناقصی دست بشوی از وجود مرد کمالی ولی کرده ازو طرح کاف

7 هیچ ندانی خموش بیش به شوخی مکوش شرح مودت مگوی شعر محبت مباف

8 گر ننشینی ز پای عاقبت آری به دست طالب مقصود را جنبش دردی کفاف

9 چند کنم بی زبان چند زنم بی فغان ناله ی آهن گداز نعره ی گردون شکاف

10 کرد دماغ جهان پر ز بخار و بخور کلک نزاری به حبر آهوی چینی زناف

عکس نوشته
کامنت
comment