1 وضع میزان کنند از پی آن تا بسنجند طاعت و عصیان
2 آن کش افزود کفه حسنات شاد زی گو که شد ز اهل نجات
3 وان که افزود پله عصیان خون گری گوی که ماند در خسران
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام