1 وضع میزان کنند از پی آن تا بسنجند طاعت و عصیان
2 آن کش افزود کفه حسنات شاد زی گو که شد ز اهل نجات
3 وان که افزود پله عصیان خون گری گوی که ماند در خسران
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند