1 یار گرد وفا نمیگردد حاجتی زو روا نمیگردد
2 ما به گرد درش همی گردیم گرچه او گرد ما نمیگردد
3 یک زمان صحبت جدایی یار از بر ما جدا نمیگردد
4 هیچ شب نیست تا ز خون جگر بر سرم آسیا نمیگردد
5 مبتلاام به عشق و کیست که او به غمش مبتلا نمیگردد
1 رنگ عاشق چو زعفران باشد هرکه عاشق بود چنان باشد
2 روی فارغدلان به رنگ بود رنگ غافل چو ارغوان باشد
1 حسنت اندر جهان نمیگنجد نامت اندر دهان نمیگنجد
2 راز عشقت نهان نخواهد ماند زانکه در عقل و جان نمیگنجد
1 حسن را از وفا چه آزارست که همه ساله با جفا یارست
2 خود وفا را وجود نیست پدید وین که در عادتست گفتارست