آن یار که عهد دوستداری از ابوسعید ابوالخیر رباعی 49

ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

آن یار که عهد دوستداری بشکست

1 آن یار که عهد دوستداری بشکست میرفت و منش گرفته دامن در دست

2 می‌گفت دگر باره به خواب‌م بینی پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست

عکس نوشته
کامنت
comment