جامی

جامی

جامی
جامی

یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند از جامی غزل 377

غزل 377 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند بر جگر صد داغ حسرت یادگار او بماند

2 روی گردآلود خود بر خاک سودم هر کجا کز سم مرکب نشان بر رهگذار او بماند

3 گر چه برگشتن ز عمر رفته نتوان داشت چشم عمرها چشمم به راه انتظار او بماند

4 گرد رخسارش نه خط است آنکه چون زلفش ز باد عنبرافشان گشت گردی بر عذار او بماند

5 سرو من بگذشت بر طرف چمن دامن کشان شاخ گل با آن لطافت شرمسار او بماند

6 ذوق مرهم نیست مجروح خدنگ دوست را زخم پیکان به که در جان فگار او بماند

7 دور ازان لبهای میگون ماند جامی تلخکام راحت می رفت و تشویش خمار او بماند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند

شاعر شعر یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند چه کسی است ؟

شاعر شعر یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند جامی می باشد.

شعر یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند چیست ؟

قالب شعر یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند غزل است

مضمون اصلی شعر یار رفت از چشم و در دل خارخار او بماند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.