-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار می باید که باشد چست و چالاک آمده آری آری این بیان در عین لولاک آمده
2 میتواند شد به معراج حقیقی چون نبی هر که را این معرفت در تحت ادراک آمده
3 بر جناح شوق اگر بنشاندت جبریل عشق خویش را بیخویشتن بینی بر افلاک آمده
4 بر عرض هرگز نخواهد خویشتن را عرضه کرد هر که از مبدای فطرت جوهرش پاک آمده
5 نور حق آلوده کی گردد به ادناسِ جهول فعلِ جسم از آب و باد و آتش و خاک آمده
6 جام در ده ساقیا جامی که نزد اهل دل داد زهرِ قاتل وقتِ استعمال تریاک آمده
7 عشق هر جا خانه گیرد عقل را بر در زند صیدِ مسکین چون بود در قیدِ فتراک آمده
8 هر دو عالم چون بود در جنب قدر یک جهت هم چو پیشِ بادِ صرصر خاک و خاشاک آمده
9 بارها آید سروش و رازها آرد به من وز نزاری گر قسم خواهند حقّاک آمده