یار مست است امشب و من کامرانم از جویای تبریزی غزل 769

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

یار مست است امشب و من کامرانم از لبش

1 یار مست است امشب و من کامرانم از لبش میمکم چندان که خون خود ستانم از لبش

2 بخت بیدار از شکر خوابش مساعد شد مرا میستانم داد خود تا می توانم از لبش

3 ناز قاصد برنتابد عالم یک رنگیم منکه همچون نامه با او همزبانم از لبش

4 غنچه اش را می توانم گفتن الحق قوت روح بی تکلف همچو تن بالیده جانم از لبش

5 بسکه خوناب نیاز و ناز میجو شد بهم گل کند مانند نی شور فغانم از لبش

عکس نوشته
کامنت
comment