-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت چشم ما خواب گرانی داشت این افسانه ریخت
2 خون بلبل را به جوش آورد گل را رنگ داد در چمن هر قطره صهبایی که از پیمانه ریخت
3 عشق دل ها را فشرد و چشم ها را آب داد گرچه از خم برد ساقی باده در پیمانه ریخت
4 سیل، راه خانهٔ ما را نخواهد یافت حیف پیشتر از او در و دیوار این ویرانه ریخت
5 بر سر دامی که زاهد از ردایش کرده پهن در فریب [و] گول مرغان سبحهٔ صد دانه ریخت
6 از ره هوش و دل و جان ای سعیدا گوش دار کاین غزل از خامهٔ صائب عجب مستانه ریخت