- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جنس آسایش متاع کشور بیگانگی است گر فراغت هست با بال و پر بیگانگی است
2 هر که راه آشنایی را زهر سوبسته است اختلاط خلق با او از در بیگانگی است
3 تن به جان بهر بریدن آشنایی می کند این صدف گنجینه دار گوهر بیگانگی است
4 اطلس در خون طپیدن بالش آمیزش است مخمل خواب فراغت بستر بیگانگی است
5 جام صاف وحشت از در کدورتها بریست لالهٔ بی داغ در بوم و بر بیگانگی است
6 آشنای مردم دنیا گرفتار خود است راه بیرون آمدن از خود در بیگانگی است
7 از دکان آشنایی جنس آسایش مجوی این گهر جویا متاع بندر بیگانگی است