1 رنگ رخ تو از رخ گل رنگ ببرد لعلت سبق از باده گلرنگ ببرد
2 چون باد صبا رنگرزی کرد به باغ گل چهره نمود و دل او رنگ ببرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دو دیده تا که دلم دیده در جمال تو بست ببست در تو دل و از غم جهان وارست
2 به قامت چو سهی سرو، دل ز ما بربود به لفظ همچو شکر نرخ نیشکر بشکست
1 دلبر سنگ دل شوخ جفاپیشهٔ ما نگذرد بر دل سنگین تو اندیشهٔ ما
2 شب هجرانت درازست و چو زلفت تاریک ننهادی به جز از خون جگر توشهٔ ما
1 کارم بشد از دست ندانم که چه حالست باری دلم از هجر تو در عین ملالست
2 گفتم که شبی زلف تو گیرم خردم گفت باز این چه پریشانی و سودای محالست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به