- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رنگینی دکّان شود آن چشم سیه را از خونم اگر غازه دهد، تیغ نگه را
2 آن غالیه گون خال، ندانم به چه تقصیر در نیل کشد اختر این بخت سیه را؟
3 یک تشنه جگر را به زنخدان تو ره نیست خضر خط سبز است که دارد سر چه را
4 امروز زمین، زیر پی لشکر حسن است بر طرف بناگوش ببین گرد سپه را
5 پای طلبم، آبله فرسود نگردد نزدیک کند لغزش اگر، دوری ره را
6 از چشمهٔ خورشید لبی تر نتوان کرد منّت، کلف اندود نماید رخ مه را
7 خوش دوزخ نقدی ست حزین ، آتش خجلت گیرم که به روی تو نیارند گنه را