رنگ از گل رخسار تو گیرد از باباافضل کاشانی غزل 7

باباافضل کاشانی

آثار باباافضل کاشانی

باباافضل کاشانی

رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی

1 رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی

2 شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی

3 از شرم قدت سرو فرومانده به یک جای وز رشک رخت ماه فتاده به تکاپوی

4 با من به وفا هیچ نگشته دل تو رام با انده هجران تو کرده دل من خوی

5 ناید سخنم در دل تو، ز آنکه به گفتار نتوان ستدن قلعه‌ای از آهن و از روی

6 ز آن است گل و نرگس رخسار تو سیراب کز دیده روان کرده‌ام از مهر تو صد جوی

7 تا بوک سزاوار شوی دیدن او را ای دیده تو خود را به هزار آب همی شوی

8 ای دل چه شوی تنگ، چو در توست نشستن خواهی که ورا یابی، در خون خودش جوی

عکس نوشته
کامنت
comment